قسمت1
قسمت1

با شنیدن صدای زنگ در ب سمت در راه افتادم.امروز اولین روز دانشگاهم بود.رشتم پزشکی بود وترم اولو خونده بودمو ترم دومی بودم.کفشای اسپرت آل استارمو پام کردم و از خونه زدم بیرون.همین که درو باز کردم چهره عصبانی امیلی اومد جلو چشام_میخواستی واستی یه ساعت دیگه بیای

یه نگاه بهش کردم.امیلی پوستش سفید بود و چشماش طوسی مایل به سبز و دماغ فینگیلی و لبای غنچه ای که صورتشو ناز کرده بود قدش170.شلوارلی مدل پاره با یه پیرهن فیروزه ای رو نافی که روش نوشته بودو کفشای تمام سفید وکوله فیروزه ای ملیح ک دوتا جیب داشت.like you

امیلی_هوووووی چته خوردیم

من_خیلی خوشگل شدی خب کصافط!

امیلی_خوشگل که بودم

من_از خودراضی!

امیلی_صحبت و ورور کردن بسه بیا بریم ک دیرمون شد

 

من_باشه بریم جوش نیار حالا

سوار آئودیش شدیم و ب سمت دانشگاه رفتیم.

من_ساعت چنده؟؟؟؟؟

امیلی_9:55 دیقس بدو که الان کلاس شروع میشه

با امیلی مثل دیوونه ها تو سالن دانشگاه می دویدیم تا بالاخره رسیدیم به در کلاسمون

من_همینه دیگه؟؟؟؟؟؟؟

امیلی_آره در بزن بریم تو

من-اه بیخیال در زدن کلیشه ای شده 

و همینجوری درو باز کردم.آخیش خبری از استاد نبود!

امیلی_هی مارتا بیا بریم اون آخر 2صندلی خالیه

باشه ای گفتم و رفتیم سمت اون صندلی خالیا هم همینکه نشستیم استاده اومد خیلی شانس اورده بودیم!!!!!!استاده وارد شد اوه اوه مث این که  عصا قورت داده بود ایییییییی چقد اخمو بود!!رفت نشست پشت میزش و خودشو معرفی کرد.ایییی معلم زبان تخصصی!!!اونم تو سن29سالگی!!چ چشای خوش رنگی!!!!شروع کرد به درس دادن.

امیلی_پیس پیس مارتا ضایع بازی درنیار خوردیش بدبختو

من_میگما پایه ای اذیتش کنیم؟؟؟؟؟؟

امیلی_نه بابا الان این بدبخت فلک زده چیکارت کرده که میخوای اذیتش کنی؟؟؟؟

من_گمشو باوووو پاستوریزه

میخواستم چنتا چیز دیگه هم بارش کنم که صدای استادِ عصا قورت داده اومد_اونجا چه خبره خانوما؟؟؟؟؟

خیلی خونسرد رو به آقای ساندگِرِن(استادمونو میگم)گفتم_مشکل خاصی نبود اگرم بود حل شد بفرمایید به درستون ادامه بدید

عخییییی قشنگ معلوم بودکه ی کم عصبانی شده.یکی از پسرای کلاس که پارسالم تو کلاسمون بود گفت_استاد این همینجوریه پارسالم همه رو عاصی کرده بود

من_هییییی حرف دهنتو بفهم

استاد_خیلی خب ولش کنین این موضوع رو

و خیــــــــلی خونسرد به درس دادنش ادامه داد.ب ساعتم نگاه کردم ساعت دهو ربع بود خمیازه ای کشیدم وسرمو گذاشتم رومیز وخوابم برد

ای توروحتوون این دیگه چ نوع تکون دادنی بود؟داشت قلبم از مِریم میزد بیرون!

امیلی_اه بیدارشو دیگه ای بابا

سرمو ازرو میز برداشتم دستمو جلوی دهنم گذاشتم و خمیازه ای کشیدم ولی با دیدن کلاس خالی چشام گرد شد!!!!

من_وای امیلی من خواب بودم چی شد؟؟

امیلی_شانس اوردی استاد گف چون روز اولت بود کاری ب کارت نداره

من_بره گمشه پسره ی چیسافط 

امیلی_خیلی خب باو پاشو بریم سلف یه چیزی بخوریم

من_راست میگیا منم گشنمه....

 


[ یک شنبه 11 بهمن 1394 ] [ 22:55 ] [ marta ] [ بازدید : 203 ] [ نظرات () ]
مطالب مرتبط
نظرات این مطلب
dokhmali 15:15 - 1394/11/16/5
وااای خعلی عالی بود
قسمت دومشو بزاررررر
زووووود همین العانننننن
راستی اپدیت کردی خبرم کن
باوشه؟؟؟؟
پاسخ:بوشع


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:







LastPosts
قسمت2 (1394/11/16 )
قسمت1 (1394/11/11 )
سیلامینگا (1394/11/11 )